1- این نوشته در پی نادیده گرفتن تلاش سه ساله تیم محترم هستهای کشورمان نیست و قصد آن ندارد که زبان و قلم به ملامت آنان بگرداند که چرا آزموده را آزمودهاند و با کمتوجهی نزدیک به بیتوجهی نسبت به هشدارهای مستند و پیدرپی منتقدان دلسوز، برنامه هستهای کشورمان را به نقطهای کشاندهاند که امروزه شاهد آنیم و به جای شمارش دستاوردهای مذاکرات که آنهمه درباره آن داد سخن داده بودند، باید از دستدادهها را بشماریم! مروری گذرا بر مسیر طی شده در سه سال گذشته که موضوع یادداشت پیش روی است میتواند عبرتانگیز باشد و از تکرار ماجرا که «خسارت محض» گویاترین واژه برای توصیف آن است، پیشگیری کند. اگرچه، به گونهای که اشاره خواهد شد و با عرض پوزش همراه با خسته نباشید به تیم مذاکرهکننده هستهای باید گفت کشتی هستهای کشورمان در امواج پرتلاطم نیرنگها به ناخدای دیگری نیاز دارد که دشمنشناس و موجآشنا باشد... و دراینباره گفتنیهایی هست.
2- در آخرین دقایق پنجشنبه شب 13 فروردینماه 94، وقتی