اخیرا یکی از دوستان سوالی برای بنده ارسال کردند که بخشی از آن اینگونه بود:
««اصلا چیزی به نام امام زمان بنابه فرمایش خداوند در قرآن سوره نسا آیه 165 وجود ندارد زیرا الله فرمود پس از پیامبران هیچ حجتی وجود نخواهد داشت که آخوندهای عزیز شیعه فرمان الله را در این مورد نیز قبول ندارند و معتقد هستند خداوند والعیاذبالله اشتباه فرموده است، اما هدایتگرانی در هر قرن وجود خواهد داشت که دین اسلام را تبلیغ می کنند…»»
اما در مورد پاسخِ این پرسش باید به چند نکته به صورت کوتاه توجه داشت.
1. مترجم با توجه لحن پرسشی که مطرح کرده است، آیه را عمدا اشتباه ترجمه کرده است و بخشی از آیه را در ترجمه حذف کرده است.
اصل آیه «رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ »به این صورت می باشد. مترجم لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللهِ حُجَّهٌ را به نبودن حجت بعد رسولان الهی ترجمه کرده است در حالیکه از کلمات لِلنَّاسِ عَلَى اللهِ به صورت عمدی چشم بسته است و این منجر به این نتیجه گیری غلط شده است.
آنچه قرآن در این آیه نفی می کند حجت داشتن مردم بر خداوند بعد از رسولان است و این مشکلی با امامت هیچ یک از ائمه ندارد.
2. مفسرین اهل سنت نیز به همین نکته دقت داشته اند و گفته اند که آنچه نفی شده « حجت مردم بر خدا» هست نه هر گونه حجتی.
3. اگر قرار باشد با این آیه بخواهیم حجت را به معنای عام زیر سوال ببریم، لازمه آن نپذیرفتن استدلال همین عزیزان مطرح کننده شبهه است زیرا می شود از آنان پرسید که ایا این سوال شما بر ما حجت است یا نه؟ اگر بگوید حجت نیست پس لازم نیست بپذیریم و اگر بگوید حجت است، سخن خود را نقض کرده است.
4. اگر قرار باشد هیچ حجتی بعد پیامبر اسلام وجود نداشته باشد، حجیت قرآن، و بسیاری از قواعدی فقهی که اهل سنت آن را حجت می دانند را می توان انکار کرد و این چیزی نیست که اهل سنت به آن راضی باشند. به عنوان مثال اهل سنت قیاس را حجت می دانند. آیا باید گفت بنا بر این آیه شما نباید قیاس را حجت بدانید؟!
فخر رازی میگوید:
«والذی نذهب إلیه وهو قول الجمهور من علماء الصحابه والتابعین أن القیاس حجة فی الشرع »
گرچه می توان موارد بیشماری از حجت های اهل سنت بعد از پیامبر شمرد، اما به همین میزان اکتفا می شود و این مقدار برای کسی که دنبال حل مساله اش باشد کافی است.
اصل آیه «رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ »به این صورت می باشد. مترجم لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللهِ حُجَّهٌ را به نبودن حجت بعد رسولان الهی ترجمه کرده است در حالیکه از کلمات لِلنَّاسِ عَلَى اللهِ به صورت عمدی چشم بسته است و این منجر به این نتیجه گیری غلط شده است.
آنچه قرآن در این آیه نفی می کند حجت داشتن مردم بر خداوند بعد از رسولان است و این مشکلی با امامت هیچ یک از ائمه ندارد.
2. مفسرین اهل سنت نیز به همین نکته دقت داشته اند و گفته اند که آنچه نفی شده « حجت مردم بر خدا» هست نه هر گونه حجتی.
3. اگر قرار باشد با این آیه بخواهیم حجت را به معنای عام زیر سوال ببریم، لازمه آن نپذیرفتن استدلال همین عزیزان مطرح کننده شبهه است زیرا می شود از آنان پرسید که ایا این سوال شما بر ما حجت است یا نه؟ اگر بگوید حجت نیست پس لازم نیست بپذیریم و اگر بگوید حجت است، سخن خود را نقض کرده است.
4. اگر قرار باشد هیچ حجتی بعد پیامبر اسلام وجود نداشته باشد، حجیت قرآن، و بسیاری از قواعدی فقهی که اهل سنت آن را حجت می دانند را می توان انکار کرد و این چیزی نیست که اهل سنت به آن راضی باشند. به عنوان مثال اهل سنت قیاس را حجت می دانند. آیا باید گفت بنا بر این آیه شما نباید قیاس را حجت بدانید؟!
فخر رازی میگوید:
«والذی نذهب إلیه وهو قول الجمهور من علماء الصحابه والتابعین أن القیاس حجة فی الشرع »
گرچه می توان موارد بیشماری از حجت های اهل سنت بعد از پیامبر شمرد، اما به همین میزان اکتفا می شود و این مقدار برای کسی که دنبال حل مساله اش باشد کافی است.