سؤالهای هدفدار نقش مهمی در احساسات و رفتار ما دارند. وقتی در موقعیت خاصی قرار میگیریم دائماً ذهن مشغول سؤال پرسیدن است. اگر ذهن را به حال خود رها کنیم درنتیجهی سؤالهایی که میپرسد گاه فقط اضطراب و استرس را به ارمغان میآورد. اما اگر به سؤالها جهت بدهیم بسیاری از احساسات ما در کنترل ما خواهد بود و میتوانیم در آن لحظات خاص تصمیمات درستتری بگیریم.
مثلاً وقتی پشت ترافیک گیرکردهایم میتوانیم ذهن را رها کنیم تا دائم این پرسشها در آن خطور کند: چرا اینهمه ماشین باید جلوی من باشد، چرا مردم درست رانندگی نمیکنند، چرا مسئولین فکری به حال ترافیک نمیکنند، و….
و سؤالهایی و جملاتی از این قبیل که به آنها سؤالهای بیجواب و بیانتها گفته میشود. چون بسیاری از جوابهای آنها یا سودی ندارد و یا از حیطه قدرت و اختیارات ما بیرون است.
در مقابل میتوان از این موقعیت خاص بهره برد و با سؤالاتی هدفدار از آن لحظات استفاده کرد.
مثلاً: از خودمان بپرسیم: از این موقعیت چه استفادهی میتوانم بکنم، مثلاً برخی دانشجویان در این لحظات میتوانند یادداشتهای خود را مرور کنند.
یا از خود بپرسیم:چه تجربهای از این موقعیت به دست آوردم، یا چهکاری انجام دهم که دیگر دچار این موقعیت نشوم.
در چنین سؤالاتی ذهن بهجای اینکه دنبال یک مفهوم مبهم باشد به دنبال پاسخهای مفید برای شما خواهد بود که نقش مهمی در شکلدهی احساس و رفتار شما دارد. با استفاده از این سبک سؤالات میتوانید ذهن را مجبور کنید بهجای تمرکز بیشتر بر علتهای مشکل که اغلب در اختیار ما نیست بر راه چاره، یا استفاده از موقعیت پیشآمده و یا دیگر عوامل مفید تمرکز کند. بنابراین با یه کنترل ساده بر روی سؤالاتی که از خود میپرسید میتوانید بسیاری از هیجانات منفی را از خود دور کنید و آرامش را که این روزها کمتر پیدا میشود برای خود به ارمغان بیاورید.