ازآنجاکه شخصیت‌های بزرگ شیعه در زمان امام حسن عسکری (ع)فشار بیشتری قرار داشتند، امام به‌تناسب مورد، هر یک از آنان را به نحوی دلگرم و راهنمایی می‌کرد و روحیه آن‌ها را بالا می‌برد تا میزان صبر و آگاهی‌شان در برابر فشارها، تنگناها و فقر فزونی یابد.

حرم

دوران امامت امام حسن عسکری(ع)، در حالی آغاز شد که خلفای عباسی محدودیت‌های فراوانی برای آن حضرت، در ابعاد مختلف، ایجاد کرده بودند. علت اتخاذ این رویکرد، گرایش عمومی مردم به امام حسن عسکری(ع) و افزایش چشمگیر پیروان آن حضرت در سرزمین‌های اسلامی، به‌ویژه در عراق و ایران بود.

در چنین شرایطی، امام(ع) با اتخاذ شیوه‌های مؤثر و راهبردهای کارا، به هدایت شیعیان می‌پرداختند و به شبهاتی که از طرف مخالفان و معاندان مطرح می‌شد، پاسخ می‌دادند.
برای اثبات شهادت امام عسکری علاوه بر شواهد تاریخی همین روایت کافی است که امام حسن مجتبی(ع) می‌فرمایند: جدم رسول خدا به من فرمودند : دوازده امام از اهل‌بیت آن حضرت و برگزیدگان خالصش، صاحب امر (خلافت و امامت) گردند، هیچ‌یک از ما خاندان نیست مگر آن‌که کشته‌شده یا مسموم می‌گردد.
آماده‌سازی اذهان برای امامت امامی که علاوه بر امامت در کودکی و سنی حتی کمتر از دو امام دیگری که در هشت و نه‌سالگی به امامت رسیده بودند، مخفیانه متولد شده بود هم تلاش‌های فراوان امام عسکری و هم امداد غیبی الهی به حضرت حجت را می‌طلبد تا با گذر زمان، شیعه را از آن دوران حیرت گذر دهند.
و اما امروز شیعه می‌ماند و انجام مسؤولیت در برابر امام غریبی که در روایات با لفظ «الطرید الشرید» از او یاد شده. یاری نظام اسلامی... بهترین و اساسی‌ترین راه برای یاری امام زمان و... زمینه‌سازی ظهور. ان‌شاءالله.‌


*    چگونگی شهادت امام حسن عسکری(ع)
معتمد در ربیع‌الاول سال 260 هجری قمری به‌وسیله یکی از نزدیکانش امام حسن عسکری(ع) را با زهر مسموم نمود. امام در اثر آن، چند روز در بستر بیماری قرار گرفتند و در این ایام معتمد پیوسته پزشکان درباری را بر بالین امام می‌فرستاد تا مردم گمان کنند که حضرت از بیماری طبیعی رنج می‌برد. از طرفی ضمن مداوای حضرت و کسب وجهه عمومی، اوضاع و شرایط را زیر نظر بگیرند و رفت‌وآمدها را به کنترل دربیاورند و اگر صحنه مشکوکی در رابطه با جانشینی و امامت پس از امام حسن(ع) دیدند، آن را گزارش کنند.
امام پس از مدت کوتاهی بیماری شدید، در روز جمعه هشتم ماه ربیع‌الاول سال 260هجری هنگام نماز صبح به شهادت می‌رسد.
ایشان در بیست‌وهشت‌سالگی از دنیا رفتند و دوره امامتشان فقط شش سال طول کشید. بنابر تواریخ، تمام این مدت شش سال یا در حبس بودند یا اگر هم آزاد بودند ممنوع المعاشر و ممنوع الملاقات بودند. ازنظر معاشرت آزادی نداشتند.


*    شبهه در شهادت
آیا امام به مرگ طبیعی وفات یافت یا آن‌که توسط زهر به شهادت رسید؟
برای اثبات شهادت ایشان همین یک روایت کافی است که: امام حسن مجتبی(ع) می‌فرمایند: جدم رسول خدا(ص) به من فرمودند: دوازده امام از اهل‌بیت آن حضرت و برگزیدگان خالصش، صاحب امر (خلافت وامامت) گردند، هیچ‌یک از ما خاندان نیست مگر آن‌که کشته‌شده یا مسموم می‌گردد.
دانشمند نامدار جهان تشیع، طبرسی، می‌نویسد: بسیاری از دانشمندان ما گفته‌اند: امام عسکری(ع) براثر مسمومیت به شهادت رسید، چنان‌که پدرش و جدش و همه امامان، با شهادت از دنیا رفته‌اند. کفعمی، دانشمند معروف شیعه، می‌گوید: او را معتمد مسموم ساخت و محمدبن جریربن رستم، از دانشمندان شیعی در قرن چهارم، معتقد است که: امام عسکری(ع) در اثر مسمومیت به درجه شهادت رسید.
معتمد، که امام عسکری(ع) را در برابر دستگاه ستم‌پیشه عباسیان سدی نفوذناپذیر می‌دید، بر آن شد آخرین ضربه را بر حضرت وارد آورد و راه را برای تحقق آرمان‌های پلیدش هموار کند. او امام را با زهر مسموم ساخت و چنان می‌نمایاند که حضرت به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ ولی این توطئه نیز ناکامم‌اند و چهره واقعی وی بر همگان آشکار شد.
زهر یکی از مشهورترین ابزارهای ترور در نزد زمامداران آن عهد بوده و ترس آنان نسبت به وجود رهبران دینی محبوبی مثل امام، آن‌ها را وا‌می‌داشته که با اتخاذ این روش، ایشان را تصفیه کنند.
دلیل دیگر ما بر اتخاذ این شیوه از سوی خلیفه، طرز برخورد آنان با امام به هنگام بیماری‌اش می‌باشد. ابن صباغ مالکی، یکی از دانشمندان اهل سنت، از قول عبیدالله‌بن خاقان، یکی از درباریان عباسی می‌نویسد: «... هنگام درگذشت ابومحمد حسن‌بن علی عسکری(ع) معتمد، خلیفه عباسی حال مخصوصی پیدا کرد که ما از آن شگفت‌زده شدیم و فکر نمی‌کردیم چنین حالی در او (که خلیفه وقت بود و قدرت را در دست داشت) دیده شود. وقتی «ابومحمد» (امام عسکری) رنجور شد، پنج نفر از اطرافیان خاص خلیفه که همه از فقیهان درباری بودند، به خانه او گسیل شدند. معتمد به آنان دستور داد در خانه ابو محمد بمانند و هرچه روی می‌دهد به او گزارش کنند، نیز عده‌ای را به‌عنوان پرستار و پزشک فرستاد تا ملازم او باشند، و هم‌چنین به قاضی‌بن بختیار فرمان داد ده نفر از معتمدین را انتخاب کند و به خانه ابومحمد بفرستد و آنان هر صبح و شام نزد او بروند و حال او را زیر نظر بگیرند. دو یا سه روز بعد به خلیفه خبر دادند حال ابومحمد سخت‌تر شده و بعید است بهتر شود. خلیفه دستور داد شب و روز ملازم خانه او باشند و آنان پیوسته ملازم خانه آن بزرگوار بودند تا پس از چند روزی رحلت فرمود. وقتی جنازه آماده دفن شد، خلیفه برادر خود، عیسی بن متوکل، را فرستاد تا بر جنازه آن حضرت نماز بگزارد. هنگامی‌که جنازه را برای نماز روی زمین گذاشتند، عیسی نزدیک رفت و صورت آن حضرت را باز کرد و به علویان و عباسیان و قاضیان و نویسندگان و شهود نشان داد و گفت: این ابومحمد عسکری است که به مرگ طبیعی درگذشته است و فلان و فلان از خدمتگزاران خلیفه نیز شاهد بوده‌اند!


علت این امر چه بود؟ دو علت می‌توان برای چنین رفتار شگفت‌آوری پیدا کرد:
نخست: برائت جستن از مسؤولیت ترور امام در برابر توده‌ها برحسب ضرب‌المثلی که در میان سیاستمداران معروف است: او را بکش و زیر جنازه‌اش گریه کن...
دوم: همه مردم و به‌ویژه زمامداران می‌دانستند که ائمه اهل‌بیت(ع) همواره از احترام بسیار توده‌های مردم برخوردارند و شیعه بر این باور است که امامت در میان آنان یکی پس از دیگری منتقل می‌شود و اینک این امام یازدهم است که می‌خواهد از دنیا رخت بربندد. بنابراین باید حتماً او را جانشینی باشد، اما این جانشین چه کسی است؟
خلفای عباسی پیوسته می‌کوشیدند به هنگام شهادت یکی از ائمه پی ببرند که جانشین او کیست؟ به همین علت ائمه(ع) نیز به هنگام احساس خطر بر جانشین خود او را پنهان می‌کردند تا وقتی‌که خطر از بین برود.
از دیگر سو احادیثی که درباره حضرت مهدی(عج) واردشده، از خاور تا باختر را فراگرفته است و دانشمندان می‌دانند که مهدی دوازدهمین جانشین است و اگر بگوییم که زمامداران عباسی چیزی از این احادیث نمی‌دانستند، نامعقول می‌نماید. از همین روست که می‌بینیم آنان پیوسته و با هر وسیله‌ای می‌کوشند تا نور الهی را فرونشانند اما هیهات...
به این دلیل است که معتمد عباسی، به هنگام شدت گرفتن بیماری امام تدابیری استثنایی می‌اندیشد.
پس از آن‌که امام چشم از جهان فرومی‌بندد، معتمد دستور می‌دهد خانه او را بازرسی کنند و کنیزانش را زیر نظر بگیرند. او نمی‌دانست خداوند خود رساننده فرمان و کار خویش است و امام منتظر بیشتر از پنج سال است که به دنیا آمده و از دید جاسوسان مخفی‌شده است و برگزیدگان شیعه با وی بیعت کرده‌اند...
بدین گونه امام به‌واسطه زهر معتمد شهید شد.


*    زمینه‌سازی امامت امام زمان
با شهادت یازدهمین پیشوای شیعیان در هشتم ربیع‌الاول سال 260 هجری درحالی‌که بیش از پنج بهار از عمر آخرین ذخیره الهی سپری نشده بود، فصل بهره‌مندی انسان‌ها از امام ظاهر به پایان رسید و در پی آن دورانی بسیار مهم در زندگی پیروان اهل‌بیت پیش آمد. این دوران هم‌زمان با دو رخداد مهم آغاز شد، نخست: رسیدن آخرین حجّت الهی به مقام امامت؛ دیگر: قرار گرفتن آن حضرت در پرده پنهان‌زیستی. اگرچه برگزیدگانی از شیعه برای این مرحله آمادگی کامل داشتند، اما می‌بایست هر دو رخداد (امامت و غیبت)، برای عموم شیعیان به اثبات برسد، چراکه حضرت مهدی(عج) نخستین روز امامت را در حالی آغاز کرد، که جز افرادی اندک، که پیش از آن، در دوره امام عسکری(ع) ایشان را دیده بودند، کسی او را ندیده بود. او باید حاضر می‌شد و امامت خود را به اثبات می‌رساند اما چگونه؟!!آیا کسی حرف کودکی 5 ساله را قبول دارد؟
پیش‌تر امام حسن عسکری(ع) این روز را پیش‌بینی کرده بود و تدابیری برای آن اندیشیده بود: مثلاً طبق گفته تاریخ، امام حسن عسکری(ع) قبل از شهادت خود سه نشانه و علامت را برای یار دیرینه خود ابوالادیان بیان می‌کند که هرکس هنگام شهادتش آن نشانه‌ها را داشته باشد، او امام و جانشین وی خواهد بود. آن سه نشانه ازاین‌قرار بودند:
1- کسی که بر پیکر امام نماز بخواند.
2- کسی که جواب نامه‌ها را از ابوالادیان طلب کند.
3- کسی که از اموال و همیان خبر دهد.


*    آغاز پیشوایی در خردسالی
اما سؤالی که پیش می‌آید چرا امام حسن عسکری این علامات را نشانه جانشینش معرفی می‌کند؟
در این رخداد آنچه از همه شگفتی‌آورتر بود این‌که آن‌ها با کودکی پنج‌ساله روبه‌رو بودند که می‌گفت جانشین امام عسکری(ع) است. امامت در دوران کودکی فقط مختص امام زمان(عج) نبود بلکه امامان دیگری همچون امام جواد(ع) هم این شرایط را دارا بودند اما شرایط حاکم بر امامت حضرت مهدی(عج) این روند را به‌گونه‌ای دیگر رقم زد، تردیدهای شکننده‌ای را در ذهن شیعه پدید آورده، کار امام حسن عسکری(ع) را مشکل ساخت. ایشان نه‌فقط در سن و سالی کمتر از دیگر امامان به امامت رسید، بلکه به خاطر مصالحی ولادتش نیز پنهانی بود و تا زمان امامت ایشان، جز اندکی، جمال دل‌آرای او را ندیده بودند... او چگونه می‌توانست خود را به اثبات برساند؟!!
پس می‌بینیم که امام حسن عسکری(ع) بی‌جهت نشانه دانش و آگاهی زیاد را برای فرزندش انتخاب نکرده بود چون فقط از این طریق مردم می‌توانستند گفته کودک 5 ساله را باور کنند و این نشانه‌هایی بود که کسی جز امام دارای آن نبود.
همان‌گونه که یاد شد پیش از آن با هدایت‌های پیوسته پیامبر و ائمه نور(ع) شیعه به این نکته باور پیداکرده بود که، خداوند متعال از طریق آخرین پیامبر خود، مقام امامت و ولایت را به جهت قابلیت‌های ذاتی به افرادی خاص عطا فرموده و فقط از طرف اوست که امام بر جامعه نصب می‌گردد و نیز این‌که، این قابلیت هیچ‌گونه ارتباطی به کمی و یا زیادی سن و سال ندارد جالب این‌که، این‌گونه پیشوایی پیش از آن نیز، هم در بین ائمه(ع) و هم در زنجیره پیامبران(ص) دارای سابقه بود. یکی از دانشوران معاصر، امامت در سنین کم را پدیده‌ای واقعی دانسته، چنین استدلال کرده است: زیرا امامی که در کودکی به پیشوایی روحی و فکری مردم رسیده، و مسلمانان حتی در کشاکش آن‌همه موج ویرانگر، باز خویشتنِ خویش را به پیروی و دوستی او گماشتند، به‌طور مسلّم باید از دانش و آگاهی و گستردگی دید، و دانا بودن به فقه و تفسیر و عقاید، بهره‌ای آشکار و چشمگیر داشته باشد. چون در غیر این صورت نمی‌توانسته مردم را به پیروی از خویش وادارد... به فرض محال که مردم نتوانستند حقیقت و واقعیت امر را دریابند، خلافت و نیروی حاکم که آن‌همه دشمنی علنی با امام داشته، چرا برنخاسته و پرده از رخسار حقیقت نینداخته است؟ اگر امام خردسال، از دانش و سطح تفکر عالی برخوردار نبود، خلفای معاصر، خیلی خوب می‌توانستند جنجال به‌پا کنند، امّا سکوت آن‌ها و سکوت تاریخ گواه است که امامت در سنین کم پدیده‌ای حقیقی بوده نه ساختگی.»


*    راهبردهای مبارزاتی امام عسکری
آنچه در پی می‌آید، گزیده‌ای از بخشی از کتاب ارزشمند «سیره پیشوایان»، اثر استاد «مهدی پیشوائی» است که در آن، راهبردهای شش‌گانه امام حسن عسکری(ع) برای هدایت شیعیان و اداره امور آن‌ها موردبررسی قرارگرفته است.


راهبرد نخست: کوشش‌های علمی
گرچه امام حسن عسکری(ع)، به دلیل قرار گرفتن در شرایط نامساعد و محدودیت بسیار شدیدی که حکومت عباسی برقرار کرده بود، موفق به گسترش دانش در تمام جامعه نشد، اما، در میان آن‌همه خفقان و فشار توانست شاگردانی تربیت کند که هرکدام، به سهم خود، در نشر و گسترش معارف اسلام و دفع شبهات دشمنان، نقش مؤثری داشتند. شیخ طوسی تعداد شاگردان آن حضرت را بیش از صد نفر ثبت کرده است که در میان آن‌ها، شخصیت‌های برجسته‌ای مانند احمدبن اسحاق اشعری قمی، ابوهاشم داوودبن قاسم جعفری، عبدا...بن جعفر حمیری، ابو عمرو عثمان‌بن سعید عَمری، علی‌بن جعفر و محمدبن حسن صفّار، به چشم می‌خورند که شرح خدمات آن‌ها در این مختصر گنجد. علاوه بر تربیت این شاگردان، گاه مشکلات و تنگناهایی برای مسلمانان پیش می‌آمد که جز امام حسن عسکری(ع)، شخصیتی از عهده حل آن‌ها برنمی‌آمد. آن حضرت(ع) در این مواقع، با علم الهی خود، بن‌بست به‌وجودآمده را می‌شکست و مشکل را حل می‌کرد.


راهبرد دوم: ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان
در زمان امام عسکری(ع)، تشیع در مناطق مختلف جهان اسلام گسترش یافته بود. شهرها و مناطقی مانند کوفه، بغداد، نیشابور، قم، آبه (آوه)، مدائن، خراسان، یمن، ری، آذربایجان، سامرا، جرجان و بصره، از پایگاه‌های شیعیان به شمار می‌رفتند. در میان این مناطق، به دلایلی، سامرا، کوفه، بغداد، قم و نیشابور از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بودند. گستردگی و پراکندگی مراکز تجمع شیعیان، وجود سازمان ارتباطی منظمی را ایجاب می‌کرد تا پیوند شیعیان را با حوزه امامت از یک‌سو و ارتباط آن‌ها را باهم، از سوی دیگر، برقرار کند و از این رهگذر، شیعیان را ازنظر دینی و سیاسی، رهبری و سازمان‌دهی کند. این نیاز، از زمان امام نهم احساس می‌شد و شبکه ارتباطی وکالت و نصب نمایندگان در مناطق مختلف، به‌منظور برقراری چنین سیستمی، از آن زمان اجرا شده بود. این برنامه در زمان امام عسکری(ع) نیز پی گرفته شد. به گواهی اسناد و شواهد تاریخی، آن حضرت نمایندگانی از میان شخصیت‌های برجسته شیعه برگزید، در مناطق متعدد منصوب کرد و با آن‌ها در ارتباط بود و از این طریق، شیعیان را در همه مناطق هدایت می‌کرد.


راهبرد سوم: فعالیت‌های سرّی سیاسی
امام عسکری(ع)، باوجود محدودیت‌هایی که از طرف دستگاه خلافت ایجادشده بود، یک سلسله فعالیت‌های سرّی سیاسی را رهبری می‌کرد که با گزینش شیوه‌های بسیار ظریفِ پنهان‌کاری، از چشم جاسوسان دربار دور می‌ماند. در این‌زمینه، نمونه‌های فراوانی وجود دارد. «عثمان‌بن سعید عَمری» که از نزدیک‌ترین و صمیمی‌ترین یاران امام(ع) بود، زیر پوشش روغن‌فروشی فعالیت می‌کرد. شیعیان و پیروان امام حسن عسکری(ع)، اموال و وجوهی را که می‌خواستند به امام(ع) تحویل دهند، به او می‌رساندند و عثمان، آن‌ها را در ظرف‌ها و مشک‌های روغن قرار می‌داد و به حضور امام می‌رساند.


راهبرد چهارم: حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان
یکی دیگر از موضع‌گیری‌های امام عسکری(ع)، حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان بود. با یک مطالعه در زندگانی آن حضرت، این مطلب به‌خوبی آشکار می‌شود که گاهی برخی از یاران امام(ع)، از تنگناهای مالی، در محضر امام شکوه می‌کردند و آن حضرت، گرفتاری مالی آن‌ها را برطرف می‌کرد و گاه، حتی پیش از آن‌که اظهار کنند، این کار را انجام‌داد. این اقدام امام(ع) مانع از آن می‌شد که آنان زیر فشار مالی، جذب دستگاه حکومت عباسی شوند. «ابوهاشم جعفری» می‌گوید: ازنظر مالی در مضیقه بودم. خواستم وضع خود را طی نامه‌ای به امام عسکری(ع) بنویسم، اما خجالت کشیدم و صرف‌نظر کردم. وقتی به منزل خود بازگشتم، امام(ع) صد دینار برای من فرستاد و طی نامه‌ای نوشت: هر وقت احتیاج داشتی، خجالت نکش و پروا مکن، از ما بخواه که به خواست خدا به مقصود خود می‌رسی.


راهبرد پنجم: تقویت و توجیه سیاسی رجال شیعه
از جالب‌ترین فعالیت‌های سیاسی امام عسکری(ع)، تقویت و توجیه سیاسی رجال مهم شیعه در برابر فشارها و سختی‌های مبارزات سیاسی در راستای حمایت از آرمان‌های بلند تشیع بود. از آنجا که شخصیت‌های بزرگ شیعه در فشار بیشتری قرار داشتند، امام(ع) به‌تناسب مورد، هر یک از آنان را به نحوی دلگرم و راهنمایی می‌کرد و روحیه آن‌ها را بالا می‌برد تا میزان صبر و آگاهی‌شان در برابر فشارها، تنگناها و فقر و تنگدستی، فزونی یابد و بتوانند مسؤولیت بزرگ اجتماعی و سیاسی و وظایف دینی خود را به‌خوبی انجام دهند. «محمدبن حسن‌بن میمون» می‌گوید: نامه‌ای به امام عسکری(ع) نوشتم و از فقر و تنگدستی شکایت کردم، اما بعد پیش خود گفتم: مگر امام صادق(ع) نفرمود که فقر با ما، بهتر از توانگری با دیگران است و کشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان ماست. امام(ع) در پاسخ نامه «محمدبن حسن» نوشت: هرگاه گناهان دوستان ما زیاد شود، خداوند آن‌ها را به فقر گرفتار می‌کند و گاهی از بسیاری از گناهان آنان درمی‌گذرد. همچنان که پیش خود گفته‌ای، فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران است. ما برای کسانی‌که به ما پناهنده شوند، پناهگاهیم و برای کسانی‌که از ما هدایت بجویند، نوریم. ما نگهدار کسانی هستیم که برای نجات از گمراهی به ما متوسل می‌شوند. هر کس ما را دوست بدارد، در رتبه بلند تقرّب به خدا با ماست و کسی که پیرو راه ما نباشد، به‌سوی آتش خواهد رفت.


راهبرد ششم: آماده‌سازی شیعیان برای دوران غیبت
از آنجا که غایب شدن امام و رهبر هر جمعیتی، یک واقعه نامأنوس و باور کردن آن و نیز تحمل مشکلات ناشی از آن، برای مردم دشوار است، پیامبر اسلام(ص) و امامان پیشین(ع)، به‌تدریج مردم را با این موضوع آشنا و افکار را برای پذیرش آن آماده می‌کردند.
این تلاش در عصر امام عسکری(ع) که به دوران غیبت نزدیک‌تر بود، بیشتر به چشم می‌آمد. امام(ع) از یک‌طرف، باوجود تأکید بر تولد حضرت مهدی(عج)، او را تنها به شیعیان خاص و بسیار نزدیک نشان می‌داد و از طرف دیگر، تماس مستقیم شیعیان با خود آن حضرت، روزبه‌روز، محدودتر و کمتر می‌شد؛ به‌طوری که حتی در شهر سامرّا، به مراجعات و مسائل شیعیان از طریق نامه یا به‌وسیله نمایندگان خود پاسخ می‌داد و به این ترتیب، آن‌ها را برای تحمل اوضاع و شرایط و تکالیف عصر غیبت و ارتباط غیر مستقیم با امام(عج) آماده می‌کرد.


*    اهمیّت ولایت امام زمان(عج) و تأثیر آن در قبولی اعمال
در قسمتی از زیارت حضرت صاحب‌الزمان(عج) خطاب به آن حضرت می‌گوئیم: «... اَشْهَدُ اَنَّ بِوِلایَتِکَ اْلاَعْمالِ تُقْبَلُ وَ تُزَکَّی الْاَفْعالُ وَ تُضاعَفُ الْحَسَناتُ َو تُمْحَی السَّیِّئاتُ فَمَنْ جاءَ بِوِلایَتِکَ وَ اعْتَرَفَ بِاِمامَتِکَ قُبِلَتْ اَعْمالُهُ وَ صُدِّقَتْ اَقْوالُهُ وَ تَضاعَفَتْ حَسَناتُهُ وَ مُحِیَتْ سَیِّئاتُهُ وَ مَنْ عَدَلَ عَنْ وِلایَتِکَ وَ جَهِلَ مَعْرِفَتِکَ وَ اسْتَبْدَلَ بِکَ غَیْرَکَ کَبَّهُ اللهُ عَلی مِنْخَرِهِ فِی النّارِ وَ لَمْ یُقْبَلِ اللهُ لَهُ عَمَلاً وَ لَمْ یُقِمْ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً....»
(یا صاحب‌الزمان) گواهی می‌دهم، به درستی که با ولایت تو اعمال پذیرفته و کارها پاکیزه شود، نیکی‌ها دو چندان و بدی‌ها محو و نابود گردد. هر که معتقد به ولایت تو و معترف به امامت تو باشد، اعمال و کردار او پذیرفته است و گفتارش تصدیق گردد و حسناتش دو چندان شود و بدی‌هایش محو و نابود گردد و هر که عدول کند از ولایت تو و نادان باشد به مقام معرفت تو و دیگری را به‌جای تو پیشوا قرار دهد، خداوند با صورت در آتش جهنم سرنگونش سازد و از او عملی را نمی‌پذیرد و برای او در میزان عملش در روز قیامت وزنی قرار نخواهد داد.
مضامین بسیار مهم فوق الذکر، در واقع عصاره و چکیدهٔ اعتقاد شیعه در مورد حضرت ولی عصر(عج) باشد به این معنا که هیچ عملی از هیچ‌کس، بدون معرفت و ولایت امام زمان(عج) مقبول نمی‌باشد و به عبارت دیگر ایمان و کفر، دائر مدار معرفت و ولایت آن حضرت بوده و دین‌داری چیزی جز معرفت و ولایت ایشان و التزام به این ولایت (یعنی عمل به دستورات و تسلیم محض در برابر امام بودن) نمی‌باشد.


*    دوران سخت حیرت
پس از شهادت حضرت امام حسن عسکری(ع) در سال 260 هجری، امامت حضرت مهدی، آغاز گردید. از آن‌جایی که حضرت امام حسن عسکری(ع) برخلاف سایر امامان شیعه که در زمان حیاتشان، جانشین بعدی را تعیین کرده بودند به‌طور علنی، جانشینی برای خود مشخص نکرده بود.
در این برهه از زمان، بحران فکری و اعتقادی بزرگی در میان پیروان امامان شیعه به‌وجود آمد. در این دوران که به سال‌های حیرت موسوم است، شیعیان به فرقه‌های متعدد منشعب گردیدند.
عده‌ای از شیعیان اعتقاد داشتند که از امام حسن عسکری(ع) فرزندی باقی نمانده است و یا این‌که این فرزند درگذشته است و نیز بسیاری از شیعیان، امامت جعفر؛ برادر امام حسن عسکری را پذیرفته بودند و گروهی هم متوجه فرزندان و نوادگان امام نهم و دهم شیعه بودند؛ بنابراین تعداد کثیری از شیعیان در رابطه با جانشینی امام یازدهم، دچار اشتباه و شک و تردید گردیده بودند.
تعداد کمی از اصحاب امام حسن عسکری(ع) به رهبری عثمان‌بن سعید عمری باور داشتند و گفتند که وی پسری داشتند که جانشین مشروع برای امامت است. طبق گفته عمری، این پسر مخفی نگاه داشته شده بود؛ زیرا ترس آن می‌رفت که توسط دولت عباسی دستگیر و به قتل برسد.
این دیدگاه اگرچه در ابتدا در اقلیت بود؛ اما به مرور زمان به دیدگاه تمام شیعیان تبدیل گردید که شیعیان فعلی دوازده امامی را می‌توان پیرو این طرز فکر دانست.


*    یاری امام غریب
غربت و مظلومیت، رشته‌ای است پیوسته، از غدیر تا کربلا و از کربلا تا غیبت. آنچنان‌که در برخی روایات ازجمله روایتی که امام رضا(ع) از پدر بزرگوارشان منقول از از رسول خدا(ص) در مورد امامت فرندشان امام جواد(ع) و این‌که امام زمان که از نسل آن حضرت بود، بیان فرموده‌اند، آمده، امام زمان را «الطرید الشرید» (یعنی مطرود گریزان) نامیده‌اند و نیز بنا به روایتی خود امام زمان(عج) امر امام عسکری(ع) به ایشان مبنی بر لزوم زندگی به دور ازمردم و در بیابان را مطرح نموده‌اند.
آن‌ها که آرزو داشتند در سال دهم هجری، در سایه‌سار تک درخت وادی جحفه بودند تا با صاحب غدیر بیعت کنند، امروز باید با حجت معبود، مهدی موعود بیعت کنند و هرچه در توان دارند، از یاری امام زمان خود دریغ ندارند؛ چنان‌که امام صادق(ع) آرزوی خود را اینچنین اعلام می‌فرمایند که «لو ادرکته لخدمته ایام حیاتی.»
مقام معظم رهبری درباره انتظار فرج و شرایط منتظران می‌فرماید: «منتظران صاحب الزمان، به منور شدن چشم‌انداز زندگی بشر و پایان دوران ظلم و تجاوز امید دارند و جنایات ستم و تزویر سردمداران استکبار جهانی، نمی‌تواند چشمه امید را در دل‌های آنان خاموش کند. منتظران حجت تردیدی ندارند که روزگار ظلم و طغیان و تجاوز سرانجام به پایان خواهد رسید و قدرت قاهره حق، همه قله‌های فساد و تعدی را از بین خواهد برد. ما اعتقاد داریم که با ظهور مهدی موعود(ع)، اندیشه و عقول بشری از همیشه خلاق‌تر خواهد بود و صلح و امنیت کامل در مقیاس جهانی آن به‌وجود خواهد آمد و ما برای چنین دورانی باید تلاش کنیم تا جهان روزبه‌روز به این عصر آرمانی نزدیک‌تر شود.»